• وبلاگ : با ولايت
  • يادداشت : ولايت فقيه و تغيير خواست مردم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    يادداشت کوتاه "چرا به احمدي نژاد راي خواهم داد " در وبلاگ حقير از دست ندهيد.
    + رضا 

    به نظر من كه هيچ جاي اين حكومت،از تئوري هاي تشكيل اش تا اداره ي آن به همان نهج البلاغه هم نمي خورد...

    خلاصه عاقلان دانند....!

    حد اقل براي خودم يك بار ديگر ثابت شد كه افراد مقابل ام هيچ منطقي در چنته ندارند و بسيار واپسگرايانه به جهان نگاه مي كنند.

    راستش شما نفر اول نيستي كه زديد تو جاده خاكي...

    از روحاني 50 ساله تا دانشجوي ولايت مدار و خيلي ها با من بحث كردند و به جاده هاي خاكي متفاوتي زدند...

    هرچند براي من به نتيجه رسيدن بحث با شما اهميت ندارد.

    اگر اهميت داشت نظام سرمايه داري بايد 100 قرن با كمونيست ها بحث مي كرد كه كاري بي فايده بود...من كه دارم مبارزه ام رو مي كنم و به نظر خودم هم تبعيت از اين سلطنت تبعيت از طاغوت هست.

    ما كه رفتيم.....

    خوش باش.

    پاسخ

    گفتم که الف ؛ گفت دگر ، گفتم هيچ ، در خانه اگر کس است ، يک حرف بس است ...
    + رضا 

    من دليل قانع كننده اي براي اثبات اش نديدم....

    آيا شما مي توانيد جامعه اي را در سال 2008 بوسيله ي نهج البلاغه اداره كنيد(البته به شرط اينكه از منبع و چيز ديگري استفاده نكنيد)

    اگر جواب شما مثبت است به نظر من بحث با شما بي فايده است.

    زيرا شما در اين صورت بايد به مسائلي اعتقاد داشته باشيد كه بزرگان شما اعتقاد ندارند....

    پاسخ

    پس چرا شاخه هاي بحث رو عوض کرديد؟! جواب من مثبت است . اتفاقا بزرگان ما هم چنين اعتقادي دارند که حکومتي بر همين اساس تشکيل شده و با عزت در حال اداره شدن است. البته فکر اينجاي کار رو ميکردم. چون اولين شرط به نتيجه رسيدن يک بحث سالم اينه که دو طرف روحيه ي حق پذيري داشته باشند و بي تعصب بحث کنند اما شما از ابتداي کار با الفاظي مثل (( اگر مردي )) ، ((شما نميتوانيد آنرا رد کنيد)) و امثالهم شروع کرديد واين هم نتيجه. يا علي
    + رضا 
    من نگفتم معصوم تكوين نداره...من گفتم فقيهان كه شما ولي خود مي دانيد...
    پاسخ

    آيا ولايت فقيه براي شما جا افتاد ؟ بحث تکوين باشه آخر کار

    ببين من قبلا يك مقاله به نام نقد قرائت حداكثري از دين نوشتم...البته در اونجا در بخش چهارمش سكولاريسم و قرائت اقلي رو از دين در جامعه رد كردم و اثبات كردم كه جامعه ي ليبرالي رو به سقوط ميره...اون بخش آخرش بدرد شما نمي خوره...ولي بخش دوم و سومش در مورد رابطه ي دين و ايدئولوژي هست كه بد نيست بخش دوم و سومش رو بخوني...جواب كلي اونحاست.

    اينجا http://republican.blogfa.com/post-23.aspx

    در ضمن به اون آقاي منتظر که مي گويند ولايت آقا شون تکويني هست بگوييد که خود آقا شون گفتند که اعمال و اعتقادات افرادي که ولايت فقيه رو قبول ندارند هيچ مشکلي ندارد.شما که دچار شرک نظري شدي برو به خودت شک کن...وگرنه ما به نماز روزه مون اطمينان داريم.

    پاسخ

    مشکل ما با شما هم همينجاست . شما ميگيد معصومين نميتوانستند و قدرت نداشتند که غير شريعت رفتار کنند ولي براي ديگران ايرادي نداره و يا لازمه که در مسائل اجتماعي غير شريعت آسماني عمل کنند. ولي در قرآن داريم که رسول الله براي شما اسوه ي حسنه است. پس ميزان معصومين هستند و هرچه به آنها نزديکتر شويم (در هر اموري) پس به سعادت نزديکتر ميشويم. شما براي دين نقصي به عنوان عدم هماهنگي با نيازهاي روز بشري قائل شديد ولي ميبينيم که نهج البلاغه نمونه کامل تز سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي و ... را در خود جمع کرده که حتي مورد استفاده بعضي از جامعه شناسان غربي قرار گرفته.در بخش چهارم تقريبا هرچي رو که بافته بودي پنبه کردي . نگاه شما به اسلام نگاه درستي نيست. در مورد ولايت شما ميخواهيد از ديد بشري به نقد اون بپردازيد ولي اگر از ديد اسلام بخواين پيش بريد موضوع براي شما حل خواهد شد.
    + منتظر 
    سلام عليکم
    سيد يه ازت کلايه دارم (البته خودت مي دوني که اين حقير ارادتمند بوديم و هستيم که خدا مي دونه من باب چاپلوسي نيست)
    ولي از اين حرفا گذشته !!!!..... آ سيد بنده هم به ولايت تکويني آقا (روحي له الفداه) کاملا اعتقاد دارم و طي جست وجو و حالا تحقيقات به اين مهم رسيدم ..
    اما سيد!
    فکر نمي کني  آوردن بحث ولايت تکويني  يه ذره زود باشه.من فکر نمي کنم  به قول معروف دلا آماده باشه تا بريم کربلا.
    بابا  گاماس گاماس ، به من گفتن براي  وا کردن  ولايت تکويني آقا(روح له الفداه) بايد ولايت تکويني امام (ره)  رو اول اثبات کني (دلا رو آماده کني!) بعدش ولايت بر حق بودن آقا (روحي له الفداه) رو وبعدش ولايت تکويني رو اون هم براي دلاي کاملاآماده که تازه گفته شده اين بحث ولايت تکويني آقا (روحي له الفداه) تا حد امکان نگوئيد .>>
    آقا رضاي ما هم فکر کنم دلش آماده کربلا نيست  وگرنه به ولايت  جهاني آقا(روحي له الفداه) بايد اعتقاد داشته باشيم که گفتن:
    نماز بي ولايت بي نمازيست....
    توي راز ونيازاتون،توي نمازاتون،موقع افطاري،سحري،و... ما رو دعا کنين
    منظور از ما همه شيعه هاست
    ان شاء الله با رمز ولايت به مرز شهادت برسيد.

    پاسخ

    سلام عليکم . حرف شما را تا حدود زيادي قبول دارم . از لطف شما هم ممنونم. مايل نبودم بحث به اونجا بکشه ولي چون از اول بحث روال خاصي رو طي نشد و اين شاخه به اون شاخه شد ، يه گريزي زده شد. شما هم بنده رو دعا بفرماييد. يا علي
    + رضا 

    و صد البته دين از سياست جدا نيست...و نبايد باشد...به اين معني كه دين بايد در امور جامعه حضور داشته باشد و نقض دين و احكام دين در جامعه به منزله ي ورود به حاكميت طاغوت است.بنده اگر ملاكم سكولاريسم غرب و ترك دين از صحنه ي جامعه بود،وجوب ايراد قوانين اسلامي و اجرايش را در جامعه عنوان نمي كردم.در ضمن بنده در مورد تخصص واقعي فقها صحبت كردم و به كسي توهين نكردم.

    واقعيت موجود اين است كه در دين،قوانين اخلاقي وجود دارد.در تمام حوزه هاي اقتصاد،اجتماع و سياست و مديريت،دين داراي قواعد اخلاقي در همان حوزه هست.كما اينكه در علم و رفتار اجتماعي نيز اخلاق حاكم است و اخلاق متكي به دين و احكام الهي هست و بدون دين التزام به اخلاق انساني و وجدان بي دليل است.ولي وجود قوانين اخلاقي و وجوب اجراي آن در جامعه ي مسلمان،دليل برداشتن ايدئولوي در اسلام نيست.بنده مي گويم اسلام فاقد ايدئولوژي است!به چه اعتبار اين حرف را مي زنم؟به اعتبار اينكه اسلام شاخصه هاي يك دين و تمدن را دارد و نه يك ايدئولوژي...ايدئولوژي ها مي توانند از دين نشات بگيرند ولي دين نمي تواند از ايدئولوژي نشات بگيرد.ايدئولوژي امري تمام بشري و برنامه اي روزمره است.مانند اينكه بنده براي اقتصاد خانواده ام برنامه ريزي بكنم تا مقداري پول بدست بياوردم.اسلام به اينكه شما با چه روشي بدست مي آوريد و چه متدي را استفاده مي كنيد كاري ندارد.شما در انتخاب روش(با توجه به منابع و شرايط زمانه و...)قدرت مانور داريد.ولي درعوض بايد كسب مشروع داشته باشيد و اخلاق اقتصادي مورد نظر اسلام كه شامل چندين قانون مخصوص به خود است را رعايت كنيد.اگر اسلام داراي ايدئولوژي (به معناي متد مخصوص به روز براي هدايت و مديريت امور ديواني و سياسي و اقتصادي و اجتماعي)بود،ما مي توانستيم بگوييم كه مي توان مدل اقتصادي امام علي را در كوفه،مدل اقتصادي خود قرار دهيم كه اين عين تحجر و ناپختگي است و حتي با آموزه هاي اصيل دين هم سنخيتي ندارد.ولي شما بايد اصولي كه در قرآن و سنت آمده را رعايت كنيد،از قبيل تطابق دادن قوانين قضايي با اسلام و اسلامي بودن اقتصاد و بانكداري بدون ربا و توليد خام كه همه ي اينها باعث فراخ تر شدن زندگي بشر مي شود.ولي ايده هاي برنامه ريزي و ايدئولوژي هدايت جامعه قطعا بايد بوسيله ي عقل بشري و با توجه به منابع و شرايط زماني و مكاني مخصوص به خود طرح ريزي شود و شما نمي توانيد در متون ديني هيچ چيزي را ناقض اين مسئله پيدا كنيد و اصل مراجعه به متخصص را رد كنيد و افرادي كه داراي تخصص در امور ديني هستند را حاكم بر امور كنيد.خلاصه اين كه دين براي جامعه برنامه دارد يا ندارد فرق دارد با اينكه بگوييم كه دين براي ما برنامه دارد،ولي برنامه اش در حوزه ي تخصصي خودش تعريف مي شود كه همان احكام و اخلاقيات است و اجراييات امور و برنامه ريزي مسائل روزمره توسط يك عالم دين باعث بروز مشكلاتي مي شود كه جامعه امروز به آن رسيده است.اگر اين طور نبود،ما در دانشگاهها جامعه شناس و اقتصاد دان و حقوق دان تربيت نمي كرديم.اين كه اين كلام را رد كنيم و دين را تا سطج مديريت نزول دهيم مانند آن است كه بگوييم كه روحاني محل كه حد شراب را 40 ضربه معين كرده است،خود بجاي محتسب حرفه اي حد بزند.

    بحث من كاملا منطقي و عقلاني است و شما نمي توانيد آنرا رد كنيد.

    پاسخ

    سلام/ دقيقا منظور شما رو متوجه نشدم ولي فکر ميکنم اينطور ميخواستيد بگيد که سرپرستي کشور اسلامي بايد بدست شخصي باشه که تخصص حقوقي و سياسي و اقتصادي و ... داره و در عين حال زير نظر علماي ديني ؛ درسته ؟ البته بحث شما خيلي هم منطقي نبود ! و براحتي قسمت زياد اون قابل رد کردنه ولي براي اينکه از بحث ولايت فقيه دور نشيم از اون ميگذريم. اگر برداشت بنده از متن شما درست بود بفرمائيد تا پاسخش را عرض کنم. يک سوال هم بنده ميپرسم :نيازمندي ها و شاخصه هاي يک ايدئولوژي خلاق و پويا که در دين نيست رو بگيد ؟ يک خواهش هم دارم که هرجا بحث تا به نتيجه نرسيد ، موضوع ديگه اي رو مطرح نکنيد.

    ديدي برادر کتاب رو درست نخوندي....

    دقيقا آقاي جوادي آملي گفتند (ولايت تشريعي و لا غير)

    اين از اين نکته که اگر خواستيد برويد کتاب رو نگاه کنيد.

    بنده حديث امام صادق را ديدم...حديث امام عسکري را هم که در مورد لزوم تقليد و شرايط فقيه هست را ديدم.

    در هيچ کدام از ايندو...براي نايبان...(چه خاص و چه عام)"مقام حکومت اعطا نشده...و تنها از کلمه ي (حکم بالامر) سخن گفته شده است"...امر که همان دين هست و حکم به معني احکام ديني هست.زيرا بسيار واضح هست که يک فقيه در مورد نحوه ي اداره ي يک حکومت چيزي نداند...مگر موارد خاص که فرد به علوم سياسي و آداب هدايت اقتصاد و بروکراسي و ديوان سالاري و حقوق آشنا باشد که اين امر تقريبا محال است و تنها در موارد خاص مانند امام علي که داراي علم لدني هستند شامل مي شود.وگرنه اگر مقام حکومت بر نايب امام تعلق مي گرفت،معصومين ما به مبلغين خود نيز دستور تشکيل حکومت مي دادند.در صورتي که هر 4 نائب خاص امام زمان حتي يک کلمه در مورد تشکيل حکومت دريافت نکرده بودند.

    مسئله ي اصلي اين است که امامان شيعه،به مسلمين و بالاخص فقها و عالمان دين،دستور اقامه ي دستورات دين در جامعه ي اسلامي را داده اند که اين امر مورد تاييد شخص من و چه کشورهاي اسلامي دموکراتيک نيز هست.در اين کشورها شوراهاي هستند که در ميان آنها عالمان دين وجود دارد که قوانين مصوب پارلمان را با شرع (البته با قرائت خود از شريعت که به خودشان مربوط است)چک مي کنند و توانايي وتوي قوانين متضاد را دارند.مانند مالزي و الجزاير...

    فلذا اگر ولايت فقيه نباشد ولي قوانين غير ديني و يا متضاد با دين نباشد و از تصويب و يا عمل نکردن آن در حکومت جلوگيري شود،آن جامعه شرعا و عقلا مصداق طاغوت نيست.

    بطوريکه شخص آيت الله خميني در وصيت نامه ي خود، بوجود آمدن شوراي فقيهان مورد تاييد حوزه ها را با راي مردم بلامانع دانسته است که بعضي از اصلاح طلبان هم اين مسئله از دهانشان پريده بود که در سال 78 دهان شان را بستند.يعني خود آيت الله خميني نيز قبول داشته است که حکومت اسلامي بدون تک ولي فقيه نيز ممکن است که تنها ناظر باشد.مسئله ي بحث ما بسيار واضح است.

    البته اگر شما حديث مستقيم هم بياوريد که فقيه بايد حکومت کند هم موردي ندارد.مگر همان امام صادق نفرمود که به محض آنکه از دخترتان حيض ديديد او را براي ازدواج آماده سازيد...امروز کدام يک از فقهاي ما حاضر به شوهر دادن دختر 9 ساله هستند.پس در حديث مي توان با توجه به شرايط زمانه احتجاج کرد.

    درضمن شما از معني کلمه ي ولايت اسم برديد.ولايت بحثي بسيار فربه در عرفان شيعه است.ولايت مطلق به اين معني است که زمين زمان به برکت ولي پا برجاست...ولي فقيه اين چنين نيست.ياعلي.

    پاسخ

    آقاي جوادي در کتابشان از ولايت تکويني و نفي و اثبات اون صحبت نمکنن .بلکه ميفرماييند فعلا بحث ولايت تکويني نميکنيم . بنده نظر شخصي ايشان را در اين مورد گفتم نه متن کتابشون . البته در هر صورت به بحث ما لطمه اي نميزنه. در مورد حکومت :متن عربي حديث و ترجمه و منبع آنرا دوباره ميارم ، دقت کنيد : من کان منکم ممن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فليرضوا به حکماً فاني قد جعلته عليکم حاکماً فاذا حکم بحکمنا فلم يقبل منه فانما استخف بحکمنا و علينا رد و الرادعلينا کالراد علي الله وهو علي حد الشرک بالله» اصول کافي، ج 1، ص 67؛ وسائل الشيعه، ج 18، ص 98.. * بايد به کساني از شما (شيعيان) که حديث و سخنان ما را روايت مي‏کنند و در حلال و حرام ما به دقت مي‏نگرند و احکام ما را به خوبي باز مي‏شناسند (عالم عادل)، مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذيرند. من چنين کسي را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذيرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنين چيزي در حد شرک به خداوند است.* درمورد کلمه ي حکومت و تاکيد چندباره ي آن دقت کنيد. شما با اين حرفتون که فقيه از اداره حکومت چيزي نميداند اين مفهوم را ميرسونيد که اولا دين براي احکام حکومتي و اجتماعي برنامه اي نداره و ثانيا سياست از ديانت جداست . از توهين به مراجع هم ميگذريم. مگر الآن سکان دار کشور ما فقيه نيست ؟! و اين مستلزم استمداد از مکاتب غربي و بشري نيست. عمر بن حنظله روايت مي‏کند: «از امام صادق(ع) پرسيدم: دو نفر از ما (شيعيان) که در باب «دين» و «ميراث» نزاعي دارند، پس به نزد سلطان يا قاضيان [ حکومت‏هاي جور] جهت حل آن مي‏روند؛ آيا اين عمل جايز است؟ حضرت فرمود: هر کس در موارد حق يا باطل به آنان مراجعه کند؛ در واقع به سوي طاغوت رفته و از او مطالبه قضاوت کرده است. از اين رو آنچه بر اساس حکم او [که خود فاقد مشروعيت است] دريافت مي‏دارد، به باطل اخذ نموده است؛ هر چند در واقع حق ثابت او باشد؛ زيرا آن را بر اساس حکم طاغوت گرفته است. خداوند امر فرموده است: بايد به طاغوت کافر باشند [و آن را به رسميت نشناسند] و مي‏فرمايد: (يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاکَمُوا إِلَي الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَکْفُرُوا بِهِ). واين لفظ صريح معصوم هست . پس حکومت غير الهي هم شرعا و هم عقلا طاغوت محسوب ميشود . * حديث شما در مورد کودک نه ساله را جايي نديدم. در صورت صحت حديث اين دو اصلا قابل قياس نيست .من غير از حديث و قرآن و دلايل عقلي ديگر به چه روشي ميتونم براي شما چنين چيزي رو اثبات کنم ؟! به اعتقاد شيعيان پيامبر (ص) براي بعد از شهادتشان علي(ع) را براي رهبري مردم انتصاب کردند؛ چطور قبول کنيم که حضرت مهدي(عج) در دوران غيبتشان مردم را به امان خدا رها کردند ؟! در بحث ولايت هم بايد عرض کنم اصلا بحثي عرفاني نيست مگر اينکه از عقلانيت به عرفان راه پيدا کند . در تعريف ولايت مطلق هم اشتباه کرديد. با اينکه اعتقاد ما اينگونه هست.

    کتاب صحيفه ي آيت الله خميني و ولايت فقاهت و عدالت جوادي آملي رو دارم برادر...اون آيه ي 59 نسا هم که "الوالامر" آورده شده يک نکته داره...اون هم اين هست که هم در الميزان علامه طباطبايي و هم در مباحثات شيعه و سني خود آيت الله خميني در قم(سال 40)،اين کلمه تنها تفسير به معصوم شده و اصولا ولي فقيه جزو معصومين بحساب نمي آيد...در ضمن در آن آيه از اطاعت آمده است و بر طبق قرآن تنها براي خدا و پيامبر لفظ (اوليا) آمده است و براي معصوم ولايت درجه 2 وجود دارد و در سطح حکومت و جهاد ابتدايي هست که با ولايت پيامبر هم حتي فرق دارد و در قرآن پيامبر حتي بر جان و مال و ناموس امت هم ولايت دارد و ولايت اش مطلقه هست.

    واي به حال ولايت جعلي(به زعم خود آيت الله جوادي آملي که گفتيد) فقيه...هرچند آقاي مصباح يا جنتي در يک مصاحبه فرموده بودند که ولي فقيه نيز مانند پيامبر بر جان و مال و ناموس ملت ولايت دارد.در ضمن شما برو صفحه ي 208 همون کتاب آقاي آملي رو ببين...رسما وکالت داشتن فقيه را قبول دارد...

    ولي در نهايت مي کوشد که ولايت را جاي وکالت جعل کند.

    سراغ تفسير قرآن هم بريد بد نيست ها...

    پاسخ

    منظور بنده مطالعه ي کتب فوق بود که در صورت مطالعه مساله کاملا جا مي افتد. براي اثبات ولايت فقيه از قرآن لطفا اين لينک رو مطالعه کنيد : http://bavelayat.parsiblog.com/501169.htm .در تفسير الميزان براي آيه اي که شما فرموديد، داريم : (( معناي آيه ي شريفه بدون عصمت اولي الامر هم درست ميشود)) و با قائده کلي که از جناب رسول الله (ص) نقل ميکند مساله حل ميشود. البته بايد توجه داشت به اينکه براي ولي فقيه عصمت اکتسابي هم قابل اثبات مي باشد .*. در حالت ديگر اگر اولي الامر را به ولي فقيه تعميم نديم و همان دوازده امام را حساب کنيم نتيجه ميگيريم که اطاعت از ائمه (ع) واجب است. کليني از امام صادق(ع) نقل ميکند :بايد به کساني از شما (شيعيان) که حديث و سخنان ما را روايت مي‏کنند و در حلال و حرام ما به دقت مي‏نگرند و احکام ما را به خوبي باز مي‏شناسند (عالم عادل)، مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذيرند. من چنين کسي را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذيرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنين چيزي در حد شرک به خداوند است. براي آگاهي بيشتر درباره دلايل روايي ولايت فقيه رجوع کنيد به کتاب ولايت فقيه امام خميني، بحث ولايت فقيه به استناد اخبار، ص 48-148. آقاي جوادي تقريبا بالاترين حد اختيارات را براي ولي فقيه قائلند و ولايت تکويني را هم براي جايگاه ولي فقيه به اثبات ميرسونند. بنده فکر ميکنم در تعريف کلمه ي ولايت قدري اشتباه ميکنيد. اميدوارم قانع شده باشد. يا علي

    آقاي عزيز...

    1.آيا عقايد ديني بنده روي پيشوني ام نوشته شده که شما برگشتي و گفتي که "مشخص است که به هيچ اصول ديني اعتقاد نداريد تا بحث کنيم"

    2.بنده مسلمان شيعه ي دوازده امامي هستم و زبون روزه دروغي ندارم که بگم...شما اگر به اين شک داريد مسئله ي ديگري هست.

    3.اگر شما توانايي بحث منطقي را نداريد خب تکليف ما رو مشخص مي کرديد که ما بدانيم با چه کسي طرف هستيم.

    4.شما که حتي نمي توانيد يک آيه از قرآن در اثبات ولايت فقيه بياوريد بهتر هست که در اين مورد مطلبي ننويسيد...

    5.حتي يک استدلال عقلي درست در باب حقانيت و کارآمدي اين نظريه ي وجود ندارد.

    6.کافي است به حوزه ي علميه ي نجف برويد تا بفهميد که اين تز در ميان روحانيان نجف به اندازه ي تعداد انگشتان دست هم طرفدار نداره

    پاسخ

    ساعت دوازده شب روزه ميگيريد ؟! کجاي بحث بنده غير منطقي بود ؟ يک پست اين وبلاگ درمورد آيات قرآن در باب ولايت فقيه بود که از تو آرشيو ميتونيد بخونيد . زود قضاوت کرديد ! استدلال عقلي و نقلي در مورد ولايت فقيه را هم ميتونيد از آرشيو بخونيد. براي آگاهي بيشتر و جامع تر توصيه ميکنم کتاب ولايت فقيه آقاي جوادي و مصباح رو مطالعه کنيد.