سبز يعني اغتشاش
کشتن مردم به چشم دشمنان
سبز يعني فحش ناموس و فغان ودادو سوت
خيزش کينه زسينه از پس دوران دور
سبز يعني يک رواني
با شعا رهاي فراوان
مي زند بر جان مردم
تهمت وهجوو ديا لوگ هاي لرزان
در پس انبوه ثروت هاي مردم در حساب هاشمي ها گشته مخفي
تا که از بن برکند هر ريشه ي آزاد ومحبوب
سبز يعني يک سياهي
با دو در صد رنگ سبز آن علفزار مزارع
گشته بهر گوسفندان گرسنه
يک غذاي خوب
غذاي خوب