• وبلاگ : با ولايت
  • يادداشت : راه امام خميني پاينده باد / رهبر ما خامنه اي زنده باد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 34 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يحيي 

    از درجات و كمالات و دايره شعور و هاي ديتكشن حضرت عالي چماقدار الكترونيكي متعجب شدم! اما بعد.

    در رابطه با ادعا هاي فرح انگيز جنابعالي دال بر قرار گيري در دايره اكثريت نيازي به بحث و خطابه نيست. اقليت بي آبرو زياده خواه خونريز بي بته و هوشمندي هستند كه ملت ايران همواره در دل نفرينتان كرده اند و ميكنند و به حول و قوه الهي كوس فروپاشي شان با صداي بلند نواختن آغاز كرده انشاله. اما بگذار از احوالت بر خودت بگوبم. بر اساس چارت سازماني تشكيلات اقتدار گري بي آبرو عده اي سرند شده بي بنيه با تكيه بر آميزه هاي جهت داده شده مذهبي، گردشان جمع آوري شده اند و با مديريت دقيق بر نحوه و زمانبندي پمپاژ اطلاعات اخبار و در نقش سياهي لشكر مشروعيت ساز چنان عاشق هسته مركزي اش گشته اند كه گويي رستگاري و آرامش خود را در رهسپار شدن در مسير متعفنشان ميپندارند. اينان اساسا تعفني احساس نميكنند. چون به زمان و به مكان حساب شده مشمول آپ ديت قرار گرفته اند. دقيقا به روش نيرو هاي نازي يا ساير عزيزان كمونيست! و به جهت بسيج كردن نيرو در هنگام خروش و شورش و جنگ بكار ميروند. حال كه قصه هاي بلاگت را ميخوانم ميبينم تو واقعا فابريك در اومدي. خوش خبري. ارتقاء و ترفيع هم در بين سياهي لشكران كمي هوشمند تر ميسر و بر مسير حلزوني است به سمت مركز هسته . اصولا صحبت كردن با سياهي لشكر شغال صفت بي معنيست. چون اساسا گندي حس نميكند كه همه جا را آكنده از عطر مشك حس ميكند و از گند نيرو ميگيرند! چه بگويم با تو رهسپار باش به سمت مركز حلزون و در حد بي نهايت ذوب در دامان ضحاك خونريز بي آبرو شو تا دنيا و آخرتت را به دماغ گرفته ات ببازي و چه هنرمندانه اسباب دست واقع شده ايد.

    پاسخ

    اگر كسي بينگارد كه جدايي دين از سياست تفكري است خاص اين عصر ، در اشتباه است. بيايد و ببيند كه اينجا نيز، نيم قرني پس از حجه الوداع ، همان انگار باطل حاكم است . حكام جور را در همه طول تاريخ چاره اي نيست جز آنكه داعيه دار اين انديشه باشند، اگر نه ، مردم فطرتاً پيشوايان دين را به حكومت مي پذيرند و حق هم همين است . اما در اينجا نكته ظريف ديگري نيز هست. ظاهرِ دين ، منفكّ ازحقيقت آن ،هرگز ابا ندارد كه با كفر و شرك نيز جمع شود و اصلاً وقتي كه دين از باطن خويش جدا شود، لاجرم به راهي اينچنين خواهد رفت . عجبا ! ظاهر ، گواه صادق باطن است، اما ببين كه درميانه اين نسبتها چگونه حقيقت گم مي شود! و در اين گمگشتگي و حيرت زدگي نيز سري است كه اهل سر مي دانند و لاغير. عجبا ! شمس را ببين كه در آيينه نظر كرده است و اين آيينه است كه انا الشمس مي كند. واي بر شما اي شوربختان ! اين واي ازلقمه هاي گلوگير دهر! دهر هرگز بر مراد سفلگان نمي چرخد . اين مكر ليل و نهار است كه ما را مي فريبد تا در دهر طمع بنديم... امر در دست آن جليل است كه جز مشيّت مطلقه ي او، اراده اي در جهان نيست....