افشين.م عزيز ، حيف که امتحان دارم و فرصت! کم دارم .
نويسنده با زيرکي تاريخ را با وقايع داخل اين داستان تطبيق داده ولي با همه دقتي که به خرج داده چند اشتباه فاحش را مرتکب شده که همه زحمتهايش را در باور پذير کردن داستان به باد داده است:
الف.اين کتاب با هيچ يک از معيارهاي خاطره نويسي سازگاري ندارد.توجه کنيم که راوي داستان فردي عامي و بي سواد است که بزرگترين شغلش شاگردي مغازهء قصابي بوده است.اين ذکر دقيق و با جزئيات بدون اشتباه در مورد نامها حتي از افراد با سوادي چون دکتر مظفر بقائي ،فرمانفرمائيان و ....نيامده است .ما خاطرات آقاي عراقي را داريم که چطور با لحن عاميانه نگاشته شده است.وظيفهء ويراستار فقط در حد حک و اصلاح جملات است نه تکميل خاطرات و اگر قرار است در مورد چيز مبهمي توضيح دهد بايد داخل گيومه گذاشته شود و در پاورقي توضيح داده شود.همه بازگو کنندگان خاطرات هميشه سعي دارند به نوعي خود را منزّه جلوه دهند و کارهاي نادرستي که انجام داده اند به ديگران نسبت دهند و کارهاي کوچک خود را بزرگ جلوه دهند اين همه اصرار راوي در ذکر کارهاي خلافش سوال بر انگيز است به نظر مي رسد که اين داستان ساخته و پرداخته خود ويراستار بوده که حتي اسم خودش را هم ننوشته است تا مجبور شود در مورد ابهامات کتاب توضيح دهد.