ناگهان درب اتاق بازجوئي باز شد و عبدالعامر عصباني و خشمگين در حالي که با اسلحهء لخت به من اشاره مي کرد وارد شد و به من حمله کرد و با فحش و ناسزا مرا زير مشت و لگد گرفت. و سه سرباز وارد شدند و مرا از اطاق بيرون بردند.در حين بيرون رفتن شاهد بودم که عبدالعامر با قنداق کلت به جان عبدالرضا رشيدي افتاده و دارد خونين و مالينش مي کند.با صورت خونين وارد اتاق مخفي شدم و شليک خندهء چايچي و عبدالسلام بلند شد فهميدم اين هم يک نوع صحنه سازي از نوع ليبيائي بوده.....مثل اينکه آمريکا و هر کشور ديگر مرز هوائي و دريائي و خشکي ندارد و توسط کسي کنترل نمي شود .باز اگر کشتن بود مي شد تا حدودي قضيه را قبول کرد ولي آدم ربائي کار آساني نيست.
د-اگر براستي ليبي هزينه ايجاد انقلاب در ايران را داده بود چرا موقع آمدن قذافي به ايران چنين برخوردي با او شد و هميشه مسئلهء دزديده شدن امام موسي صدر مطرح شده است.ه-از ديدگاه جناب شفيع زاده همه مبارزان انقلاب اسلامي از روحانيون گرفته تا نيرو هاي ملي مذهبي عياش و خوشگذران بودند و عمال حکومت پهلوي همه درستکار و با شرف.پس چطور شد عده اي عياش و خوشگذران توانستند بر گروهي ساعي و فعال چيره شوند؟