سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ولایت فقیه - با ولایت
ملعون است، ملعون است دانشمندی که به سوی پادشاهی ستمگر می رود و به او در ستمش یاری می رساند [امام صادق علیه السلام]

 

اختیارات ولی فقیه با اینکه ارتباط با وحی ندارد، چگونه قابل توضیح است؟

 برای روشن شدن این موضوع، لازم است به صورت مختصر، این نکته بررسی شود که اصولاً هدف از ارتباط با وحی و عالم غیب چیست و این ارتباط چه کار ویژه مهمی را بر عهده دارد؟ در پاسخ می‏توان به دو هدف عمده اشاره کرد:

   یکم. پیامبر(ص) از طریق وحی و ارتباط با ماورای طبیعت، بر حقایق و معارف دینی واقف می‏شود. و بدون آنکه در این دریافت دچار خطا و یا تردیدی شود، راه صحیح زندگی و اصول و قوانین الهی را در ابعاد مختلف زندگی انسانی به کار بسته و با ابلاغ و اجرای آنها موجبات هدایت و رستگاری جامعه بشری را به وجود می‏آورد.

   دوّم. پیامبر(ص) از طریق وحی، دارای ولایت و مشروعیت الهی و سیاسی در هدایت و رهبری جامعه برای خود و جانشینان خود است. آیات زیر بر این مسأله دلالت دارند:
   الف. (النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ).احزاب (33)، آیه 6.
   ب. (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ...).مائده (5)، آیه 67.
   پ. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ...).نساء (4)، آیه 59.

   با انقطاع وحی نیز هیچ گونه خللی در اصل این مسأله وارد نمی‏شود؛ زیرا ارتباط با غیب، اعم از ارتباط بی‏واسطه و یا با واسطه است. در زمان حاضر نیز فقیه جامع شرایط -با توجه به ادله متعدد نقلی و عقلی به صورت عام منصوب از سوی امامان معصوم(ع) و پیامبر اکرم(ص) می‏باشد؛ هر چند خود مستقیماً با وحی ارتباط ندارد (همان طور که امامان معصوم(ع) نیز با وحی ارتباط نداشتند)؛ ولی جایگاه شرعی و شخصیت حقوقی او، منصوب و مرتبط با وحی الهی است.



 
نویسنده: مهدی حامدی |  جمعه 87 خرداد 3  ساعت 5:31 عصر 

در زمان مرحوم شیخ مفید رحمه الله ،مردی روستایی به نزد ایشان می رود و می پرسد:
بانویی باردار از دنیا رفته و فرزند او در شکمش زنده است،آیا او را به همان حال دفن کنیم؟
شیخ می گوید : آری او را دفن کنید .
چون باز میگردد، سواری با شتاب پیش می آید و می گوید:
شیخ می گوید: شکم زن را بشکافید و فرزند را بیرون بیاورید،بعد او را دفن کنید.
پس از مدتی مطلب برای مرحوم شیخ مفید رحمه الله روشن میشود و می فهمد این تصحیح از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الزمان علیه السلام بوده است، به همین جهت در خانه خود را می بندد و می گوید:
حال که ما در بیان احکام شرعی خطا می کنیم ،همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم.
تا اینکه از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر علیه السلام توقیعی برای او صادر میشود:
بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید.
با صدور این توقیع ، بار دیگر شیخ مفید رحمه الله به مسند فتوا می نشیند.

نکات :
1 - شیخ مفید در ابتدای غیبت کبری به عنوان ولی فقیه آن زمان مطرح بود .
2 - یاری امام زمان (عج) همواره همراه نائبش می باشد .



 
نویسنده: مهدی حامدی |  دوشنبه 87 اردیبهشت 23  ساعت 4:16 عصر 

چه آیاتی از قرآن درباره ولایت مطلقه فقیه است تا بتوان بر اساس آنها این موضوع را اثبات کرد؟

گاهی گمان میشود تنها مدرک اسلامی بودن یک مسأله، این است که: در قرآن کریم مطرح شود و چگونگی طرح آن کاملاً شفاف، روشن و بی نیاز از ژرفنگری و تأملات اجتهادی باشد. در حالی که:

یکم. عقل و سنت نیز هر یک منبع و مدرک معتبری در اسلام است و آموزههای اسلامی را میتوان و بلکه باید از مجموع هر سه منبع (قرآن، سنت و عقل) شناخت.

دوم. طرح مسائل در قرآن، گونه های مختلفی دارد و در بسیاری از موارد استنباط یک مسأله از قرآن مجید، بدون آشنایی با متدلوژی فهم دین و فرایند استنباط امکانپذیر نیست. در عین حال یکی از ساده ترین روشها برای اثبات ولایت فقیه از طریق قرآن، مراجعه به شرایط حاکم در قرآن است که پس از معصومین تنها بر ولی فقیه صدق میکند.

شرایط حاکم جامعه:

. اسلام و ایمان

خداوند میفرماید:
(لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً)؛نساء (4)، آیه 141.
«خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان سلطه نمیدهد»

و (لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ)؛آل عمران (3)، آیه 28.
«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی خود بگیرند و هر کس چنین کند از لطف و ولایت خدا بی بهره است».

. عدالت (در مقابل ظلم)

خداوند حکومت و ولایت ظالمان را نمیپذیرد؛ پس حاکم و ولی باید عادل باشد:

(وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛هود (11)، آیه 113.
«به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید». این رکون و گرایش در روایات به «دوستی و اطاعت» تفسیر شده است.
تفسیر علی بن ابراهیم، ج 1، ص 338.

همچنین خداوند در شرایط امامت به حضرت ابراهیم فرمود:

(لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)؛بقره (2)، آیه 124.
«عهد من به ستمکاران نمیرسد».

. فقاهت

حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند. در زمان پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم(ع)، داناترین مردم به احکام؛ یعنی، فقها حاملان این علماند. قرآن درباره شرط علم میفرماید:

 (أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؛یونس (10)، آیه 35.
«آیا کسی که به راه حق هدایت میکند، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمییابد؛ مگر آنکه راه برده شود؛ شما را چه میشود؟ چگونه داوری میکنید؟»

فقیه با تخصصی که سالها در تحصیل آن کوشش کرده، میتواند احکام اسلام را از قرآن، سنت، عقل و اجماع به دست آورد؛ اما غیر فقیه این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد.

اشکال.
غیر فقیه میتواند احکام اسلام را به صورت فتوا از فقیه بگیرد و حکومت کند، پس لازم نیست حاکم خودش فقیه باشد.

پاسخ.
یکم. آگاهی های لازم از اسلام برای حکومت، اختصاص به فتوا ندارد تا گفته شود: غیر فقیه از فقیه تقلید میکند؛ بلکه در بسیاری از موارد، فقیه باید با توجه به ملاکهای ترجیح در تزاحم احکام و یا تشخیص موارد مصلحت، حکم حکومتی صادر کند. «حکم حکومتی» خارج از دایره فتوا و تقلید است؛ در عین آنکه مسألهای تخصصی و در حوزه تخصّص فقیه است.

دوّم.
آیا غیر فقیه اطاعت از فقیه را در همه موارد بر خود لازم میداند؟ یا فقط در مواردی که خود تشخیص میدهد، از فقیه اطاعت میکند؟ در صورت دوم هیچ ضمانتی بر اجرای احکام الهی و دینی بودن حکومت وجود ندارد. در صورت اول، در واقع آن فقیه ولایت دارد و شخصی که به طور مستقیم امور اجرایی را به عهده دارد، مجری از سوی او به شمار میآید و این یکی از شیوه های اجرا و اعمال ولایت فقیه است.

اشکال/
در این آیه اطاعت از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ)سزاوارتر از (مَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی)معرفی شده است؛ یعنی، اطاعت از فقیه را سزاواتر از اطاعت غیر فقیه میداند. بنابراین اطاعت غیر فقیه نیز با وجود فقیه مقبول است؛ گرچه اطاعت از فقیه بهتر است!

پاسخ/
مانند این سخن را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغهج 9، ص 328.در مقایسه بین امام علی(ع) و خلفای پیش از او میگوید؛ یعنی، او اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) را بهتر از ولایت دیگران میانگارد؛ نه لازم و واجب!

سزاواتر بودن در آیه، سزاواری در حد الزام است؛ یعنی، فقط باید از او پیروی کرد؛ زیرا در ذیل آیه مردم را توبیخ میکند که چرا از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ)پیروی نمیکنید: (فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؟ بنابراین سزاواری در حد الزام است. مشابه این مسأله در موارد دیگری نیز در قرآن وجود دارد؛ مثلاً در آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ)؛ احزاب (33)، آیه 6.که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم میشود. آیات بیشمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است.زمر (39)، آیه 9.
از نظر عقل نیز با وجود شایسته تر، نباید به فروتر تن داد؛ به ویژه در امر رهبری که تعیین سرنوشت جامعه در گرو آن است.

. کفایت
توانایی و شایستگی اداره امور جامعه که از آن به مدیر و مدبّر بودن نیز تعبیر میشود. حضرت یوسف فرمود:

(قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ)
؛
«گفت: مرا بر خزاین این سرزمین بگمار که من نگهبانی امین و کاردانم».
در داستان یوسف (12)، آیه 55.

حضرت موسی و دختر شعیب نیز آمده است:

(...إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ )؛
«بهترین کسی که میتوانی به [کارگیری او است که] توانای درستکار است»قصص (28)، آیه 26.و ....

از مجموع این آیات، میتوان تصویری کلی از سیمای حاکم از دیدگاه قرآن به دست آورد. در منطق قرآن حکومت و زمامداری، تنها شایسته کسانی است که از صلاحیتهای علمی و اخلاقی و توانمندیهای لازم برخودار باشند. به دست آوردن این تصویر در زمان غیبت امام معصوم(ع) بر «ولایت فقیه» تطبیق میکند. از طرف دیگر حکومت اسلامی حکومت قانون خداست:

(مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)؛ مائده (5)، آیه 44.
و آن بدون حاکمیت دینشناس و متخصص مستعد در اجرای احکام الهی (فقیه عادل و جامع الشرایط) امکان پذیر نیست.

الف. تفسیر پیام قرآن، ج 10 (قرآن مجید و حکومتاسلامی)؛
ب. ذوعلم، علی، نگاهی به مبانی قرآن ولایت فقیه؛
پ. مکارم شیرازی، آیتالله ناصر، آیات ولایت در قرآن.



 
نویسنده: مهدی حامدی |  جمعه 87 اردیبهشت 20  ساعت 8:54 صبح 
امام خامنه ای

«یک نفر را مثل آقاى خامنه‌ای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنـید، ایشان را من سالهاى طولانى مى شناسم،
امام خمینى «قدس سره»

 
نویسنده: مهدی حامدی |  شنبه 87 اردیبهشت 7  ساعت 12:13 صبح 


آیا در نصوص دینی و به ویژه روایات اهل بیت(ع) دلیل محکمی بر ولایت فقیه وجود دارد؟

فقها و متفکران اسلامی، برای اثبات ولایت فقیه و مشروعیت حکومت ولایی، به دلایل نقلی اعم از آیات و روایات ‏و دلایل عقلی متعددی تمسک جسته‏اند که بیان هر یک و چگونگی دلالت هر کدام بر ولایت فقیه، نیازمند بررسی‏های مفصّل است.
  
یکی از دلایل نقلی، مقبوله عمر بن حنظله است که در طول تاریخ مورد استناد فقیهان شیعه بوده است. این حدیث از جهت سند معتبر و مورد قبول فقیهان شیعه است.  در این روایت امام صادق(ع) می‏فرماید:
«... من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته علیکم حاکماً فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکمنا و علینا رد و الرادعلینا کالراد علی الله وهو علی حد الشرک بالله» اصول کافی، ج 1، ص 67؛ وسائل الشیعه، ج 18، ص 98..
  
کلینی(ره) به سند خود از عمر بن حنظله روایت می‏کند: «از امام صادق(ع) پرسیدم: دو نفر از ما (شیعیان) که در باب «دین» و «میراث» نزاعی دارند، پس به نزد سلطان یا قاضیان [ حکومت‏های جور] جهت حل آن می‏روند؛ آیا این عمل جایز است؟
حضرت فرمود: هر کس در موارد حق یا باطل به آنان مراجعه کند؛ در واقع به سوی طاغوت رفته و از او مطالبه قضاوت کرده است. از این رو آنچه بر اساس حکم او [که خود فاقد مشروعیت است] دریافت می‏دارد، به باطل اخذ نموده است؛ هر چند در واقع حق ثابت او باشد؛ زیرا آن را بر اساس حکم طاغوت گرفته است. خداوند امر فرموده است: باید به طاغوت کافر باشند [و آن را به رسمیت نشناسند] و می‏فرماید: (یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ).

 آن‏گاه پرسیدم: پس در این صورت چه باید کنند؟ امام(ع) فرمود: باید به کسانی از شما (شیعیان) که حدیث و سخنان ما را روایت می‏کنند و در حلال و حرام ما به دقت می‏نگرند و احکام ما را به خوبی باز می‏شناسند (عالم عادل)، مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند. من چنین کسی را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنین چیزی در حد شرک به خداوند است».

دلالت حدیث بر ولایت‏فقیه‏
   مقبوله عمر بن حنظله مشتمل بر جنبه‏های ایجابی و سلبی است:

   1. از یک طرف امام صادق(ع) مطلقاً مراجعه به سلطان ستمگر و قاضیان دولت نامشروع را حرام می‏شمرد و احکام صادره از سوی آنها را اگر چه صحیح باشد فاقد ارزش و باطل می‏داند.

   2. جهت رفع نیازهای اجتماعی و قضایی، شیعیان را به پیروی از فقیهان جامع شرایط مکلف می‏سازد.

   3. عبارت «فانی قد جعلته علیکم حاکماً»؛ او را حاکم بر شما قرار دادم.، با وضوح و روشنی، بر نصب فقیه عادل بر حکومت و مرجعیت در همه امور سیاسی، اجتماعی و قضایی دلالت دارد؛ زیرا هر چند ظاهر پرسش راوی در مسأله منازعه و قضاوت است؛ لیکن آنچه جهت و ملاک عمل است، پاسخ امام(ع) است و سخن آن حضرت نیز عام می‏باشد. خصوصاً جمله «فانی قد جعلته علیکم حاکماً» با توجه به واژه «حاکم» که دلالت بر حکومت دارد نسبت به سایر مسائل و شئون حکومتی، تعمیم یافته و شامل آنان نیز می‏شود.

   قرینه‏های روشن دیگری نیز در پاسخ امام(ع) وجود دارد؛ از جمله:
   1. استناد به آیه شریفه و منع از مراجعه به طاغوت‏ها به طور کلی؛
   2. امام(ع) دادخواهی و مراجعه به سلطان و قضات حکومتی را مطلقاً حرام شمرده، حکم آنها را باطل می‏داند؛ حتی اگر قضاوت آنان عادلانه و بر حق باشد؛ زیرا اصل چنین حکومت‏هایی در نگاه قرآن و اهل بیت(ع) نامشروع و مردود است. بنابراین تنها مراجعه به حکومت مشروع  که با انتصاب از ناحیه شارع مقدس است مورد توصیه و تکلیف قرار گرفته است.

   امام راحل(ره) در کتاب ولایت فقیه در تفسیر و تبیین این روایت، چنین می‏نگارد:
«همان طور که از صدر و ذیل این روایت و استشهاد امام(ع) به آیه شریفه به دست می‏آید، موضوع سؤال حکم کلی بوده و امام هم تکلیف کلی را بیان فرموده است و عرض کردم که برای حل و فصل دعاوی حقوقی و جزایی هم به قضات مراجعه می‏شود و هم به مقامات اجرایی و به طور کلی حکومتی. رجوع به قضات برای این است که حق ثابت شود و فصل خصومات و تعیین کیفر گردد و رجوع به مقامات اجرایی، برای الزام طرف دعوا به قبول محاکمه یا اجرای حکم حقوقی و کیفری هر دو است؛
لهذا در این روایت از امام(ع) سؤال می‏شود که: آیا به سلاطین و قدرت‏های حکومتی و قضات رجوع کنیم؟
حضرت در جواب از مراجعه به مقامات حکومتی ناروا چه اجرایی و چه قضایی نهی می‏فرمایند و دستور می‏دهند که ملت اسلام در امور خود، نباید به سلاطین و حکام جور و قضاتی که عمّال آنها هستند، رجوع کنند؛ هر چند حق ثابت داشته باشند و بخواهند برای احقاق و گرفتن آن، اقدام کنند. مسلمان اگر پسر او را کشته‏اند یا خانه‏اش را غارت کرده‏اند، باز حق ندارد به حکام جور برای دادرسی مراجعه کند. همچنین اگر طلب‏کار است و شاهد زنده در دست دارد، نمی‏تواند به قضات سرسپرده و عمّال ظلمه مراجعه نماید.
   هر گاه در چنین مواردی به آنها رجوع کرد، به «طاغوت»؛ یعنی، قدرت‏های ناروا روی آورده است و در صورتی که به وسیله این قدرت‏ها و دستگاه‏های ناروا، به حقوق مسلم خویش رسید «فانما یأخذه سحتاً و ان کان حقاً ثابتاً له»، به حرام دست پیدا کرده و حق ندارد در آن تصرف کند.... این حکم سیاست اسلام است. حکمی است که سبب می‏شود مسلمانان از مراجعه به قدرت‏های ناروا و قضاتی که دست نشانده آنها هستند، خودداری کنند تا دستگاه‏های دولتی جائر و غیراسلامی، بسته شوند و راه به سوی ائمه هدی(ع) و کسانی که از طرف آنها حق حکومت و قضاوت دارند، باز شود. مقصود اصلی این بوده که نگذارند سلاطین و قضاتی که از عمّال آنها هستند، مرجع امور باشند و مردم دنبال آنها بروند...
بنابر این تکلیف ملت اسلام چیست؟ و در پیشامدها و منازعات باید چه کنند و به چه مقامی رجوع کنند؟
«قال: ینظران من کان منکم ممن کان روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا»؛
«[گفته‏اند:] در اختلافات به راویان حدیث ما که به حلال و حرام خدا -طبق قاعده آشنایند و احکام ما را طبق موازین عقلی و شرعی می‏شناسند، رجوع کنند».ولایت فقیه، ص 80 - 77.

   ایشان در جای دیگر می‏فرماید: «... این فرمان که امام(ع) صادر فرموده کلی و عمومی است؛ همان طور که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومت ظاهری خود، حاکم و والی و قاضی تعیین می‏کرد و عموم مسلمانان وظیفه داشتند که از آنها اطاعت کنند و تعبیر به «حاکماً» فرموده تا خیال نشود که فقط امور قضایی مطرح است و به سایر امور حکومتی ارتباطی ندارد؛ غیر از صدر و ذیل روایت و آیه‏ای که در حدیث ذکر شده، استفاده می‏شود که موضوع تنها تعیین قاضی نیست که امام(ع) فقط نصب قاضی فرموده باشد و در سایر امور مسلمانان، تکلیفی معین نکرده و در نتیجه یکی از دو سؤالی را که مراجعه به دادخواهی از قدرت‏های اجرایی ناروا بوده، بلا جواب گذاشته باشد.
این روایت از واضحات است و در سند و دلالتش وسوسه‏ای نیست. جای تردید نیست که امام(ع) فقها را برای حکومت و قضاوت تعیین فرموده است. بر عموم مسلمانان لازم است که از این فرمان امام(ع) اطاعت نمایند».همان، ص 102 - 106.
  
نتیجه استدلال :
فقهای جامع شرایط علاوه بر منصب‏های ولایت در افتا، اجرای حدود و اختیارات قضایی، نظارت بر حکومت و امور حسبیه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز ولایت دارند و این مناصب و اختیارات، از اطلاق ادله ولایت فقیه استفاده می‏شود. بدیهی است امام(ع) شخص معینی را به حاکمیت منصوب نکرده؛ بلکه به صورت عام تعیین نموده است. اطاعت از حاکمی که به نصب عام از جانب معصوم(ع) نصب شده، واجب است و عدم پذیرش حکم وی، به مثابه عدم پذیرش حکم معصوم(ع) و در نتیجه مخالفت باحکم خدا است.

روایات دیگر :
افزون بر این روایت، روایات متعدد دیگری نیز دلالت بر ولایت‏فقیه دارد که به اختصار به بعضی از آنها اشاره می‏شود:

 1. توقیع مبارک حضرت ولی عصر(عج): «واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله».وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، ح 8.
  
2. «العلماء حکام علی الناس».مستدرک وسائل الشیعه، باب 11 (از ابواب صفات قاضی)، ح 33.
 
  3. روایت امام حسین(ع) از حضرت امیر(ع): «ان مجاری الامور والاحکام علی ایدی العلماء بالله الأمناء علی حلاله و حرامه»همان، ح 16.

برای آگاهی بیشتر درباره دلایل روایی ولایت فقیه رجوع کنید : امام خمینی، ولایت فقیه، بحث ولایت فقیه به استناد اخبار، صص 48-148.

 

 مبحث بعدی در باب ولایت فقیه : 
چه آیاتی از قرآن درباره ولایت مطلقه فقیه است تا بتوان بر اساس آنها این موضوع را اثبات کرد؟



 
نویسنده: مهدی حامدی |  شنبه 87 فروردین 31  ساعت 4:6 عصر 

 

آیا در روایات توصیه و سفارشی بوده است که در زمان غیبت کبری تشکیل حکومت اسلامی واجب است؟ آیا این روایات مستدل است؟


ضرورت وجود حکومت در هر جامعه‏ای، امری بدیهی است و همواه مورد تأیید مکاتب و اندیشه‏های گوناگون بوده است. پژوهش‏ها، نشان می‏دهد که تشکیل دولت و حکومت، همیشه و در همه شرایط، یک ضرورت اجتناب‏ناپذیر است.

 امام علی(ع) در سخن مشهور خویش این ضرورت را چنین گوشزد می‏فرماید:
«لابد للناس من امیر برّ او فاجر...»؛
«مردم ناگزیر نیازمند به امیر و حاکم‏اند؛ چه نیکوکار و چه زشتکار...» نهج البلاغه، خطبه 40..

برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی نیز، به ادله متعدّد عقلی و آیات و روایات استناد شده است. اگر بخواهیم از منظر روایات این مسأله را بررسی کنیم، با دو دسته از روایات و احادیث رو به رو می‏شویم:

   یکم. روایاتی که بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در هر زمان -اعم از عصر حضور معصوم(ع) و یا غیبت تأکید دارد.

از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است:
«الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل... ان لا یعملوا عملاً ولا یحدثوا حدثاً ولا یقوّموا یداً ولا رجلاً ولا یبدؤوا بشی‏ء قبل ان یختاروا لانفسهم اماماً عفیفاً عالماً ورعاً عارفاً بالقضاء والسنه یجمع امرهم و یأخذ للمظلوم من الظالم حقه و یحفظ اطرافهم و یجبی فیئهم و یقیم حجتهم و جمعتهم و...»؛بحارالانوار، ج 86، ص 196.

«یکی از واجبات بزرگ در احکام الهی و اسلامی بر مسلمانان این است که چون پیشوایشان در گذرد و یا کشته شود، پیش از هر کار امامی پاکدامن، عالم، پارسا و آگاه به احکام قضایی و سنت پیامبر برگزینند تا جامعه را اداره کند و حق ستمدیده را از ستمگر بازستاند؛ مرزهای مسلمین را پاسداری کند؛ فی‏ء را گردآوری نماید؛ حج و نماز جمعه را برپا دارد و...».

   بر این اساس امیرالمؤمنین(ع) برقراری حکومت عدل اسلامی و زمینه سازی جهت انتقال قدرت به امامی با کفایت را که براساس هنجارهای دینی عمل کند از واجبات بزرگ دینی دانسته که بر هر کاری مقدم است.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسنی، عبدالمحمد، ولایت فقیه، صص 37 46.
  
دوم. روایاتی که به صورت خاص ، در مورد شرایط و ویژگی‏های حاکم اسلامی در زمان غیبت، صادر شده است.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص 48 - 114.

امام زمان(عج) در توقیع شریف می‏فرماید: «اما الحوادث الواقعه، فارجعوا الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله»؛ اصول کافی، ج 1، ص 67.

«در حوادث و پیشامدهای اجتماعی به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدایم».

جهت توضیح بیشتر ر.ک: بحث ادله نقلی ولایت فقیه و یا به کتاب: امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، ص 71.


این قبیل روایات، ضمن مسلّم دانستن ضرورت حکومت در اسلام، به بیان شرایط و ویژگی‏های حاکم اسلامی پرداخته است.
 مجموع اینها دلالت بر لزوم قیام برای تشکیل حکومت دینی و لزوم پاسداری از آن دارد.


 مبحث بعدی در باب ولایت فقیه : 

 آیا در نصوص دینی و به ویژه روایات اهل بیت(ع) دلیل محکمی بر ولایت فقیه وجود دارد؟



 
نویسنده: مهدی حامدی |  شنبه 87 فروردین 24  ساعت 4:53 عصر 

آیا ولایت فقیه قبلاً نیز در جوامع اسلامی پیاده شده، یا فقط بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی عملی شده است؟

پیشینه عملی ولایت فقیه را میتوان در موارد بسیار زیادی حتی در عصر پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) اثبات کرد؛ زیرا مسلمانان از همان صدر اسلام، با دو مسأله اساسی رو به رو بوده اند:
1. غیبت پیامبر(ص) و حضور نداشتن ایشان در بسیاری از شهرها؛
2. نیاز مبرم مسلمانان به احکام و دستورهای سیاسی و فردی.

بنابراین پیامبر گرامی(ص) به افرادی نیاز داشت تا در غیبت ایشان، احکام را برای مردم تبیین و جامعه اسلامی را اداره کنند.
این مسأله در دوران امامان معصوم(ع) نیز وجود داشت. لذا علاوه بر اینکه در سیره نظری آن بزرگواران مشاهده میکنیم که با الهام از قرآن، به حلّ این مسأله پرداخته اند؛ در سیره عملی خود نیز در مواردی که نیاز بوده با تکیه بر شرایط مهم رهبری (قدرت و توانمندی، امانتداری، علم و آگاهی به احکام و دستورات الهی و...) اقدام به تعیین افراد واجد شرایط میکردند؛ مانند: حذیفه بن یمان به عنوان ولی فقیه اول مدائن، سلمان فارسی به عنوان ولی فقیه دوم مدائن، عمار بن یاسر به عنوان ولی فقیه کوفه، مالک اشتر به عنوان حاکم و ولی فقیه مصر.

در زمان غیبت هم فقهای بزرگوار اسلام، با تکیه بر آیات و روایات و ادله عقلی که فقیه واجد شرایط را در غیبت معصوم(ع) برای اداره و رهبری جامعه اسلامی منصوب نموده اند همواره در صدد تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام و تعالیم آن در جامعه و تحقق آرمانهای آن بوده اند. البته زمانی که زمینه ها و شرایط دستیابی بدین مهم به طور کامل فراهم نبود، آنان به مرتبه ای مناسب با اقتضای شرایط محیطی بسنده کرده و در پی تحقق زمینه لازم برای تشکیل حکومت اسلامی بوده اند. اینک به طور مختصر به تجلّی اعمال ولایت فقیه در حد مقدور از سوی برخی از مشهورترین فقها میپردازیم:

1. شیخ مفید در ابتدای غیبت کبری به عنوان ولی فقیه آن زمان مطرح بود.

2. سید رضی و سید مرتضی یکی پس از دیگری، به مدت 33 سال امارت حاجیان و نقابت سادات (اهل بیت) و منصب قاضی القضاتی را در زمان القادر بالله و بهاء الدوله دیلمی بر عهده داشتند.

3. خواجه نصیر الدین طوسی با ورود به دربار هلاکوخان، زمینه ساز خدمات ارزندهای به دین و تشیع شد.

4. سید بن طاووس در زمان خود طبق مقتضیات زمان، در مسائل سیاسی دخالت میکرد و در صورت نیاز و امکان، تصدّی بعضی از آنها را بر عهده میگرفت.

5. محقق کرکی با نزدیک شدن به دربار پادشاهان صفوی، نقطه عطفی در عملی ساختن نظریه «ولایت فقیه» به وجود آورد؛ تا جایی که شاه طهماسب ضمن اذعان به ولایت محقق کرکی به عنوان نایب امام زمان، ریاست عالی مملکتی را به او تقدیم کرد و محقق از این راه گامهای ارزنده ای در بسط و اجرای احکام عالی اسلام، در سطح کشور برداشت.
موسوی بهبهانی، علی، حکیم استرآباد، میرداماد، ص 11 - 10.

6. علامه مجلسی ، منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت و از این راه خدمات شایانی به اسلام کرد. وی از نفوذ صوفیه کاست و تشیع را ترویج داده، دربار را بدان سو کشاند.

7. شیخ بهائی با تکیه بر ولایت فقیه، سمت شیخ الاسلامی شاه عباس را پذیرفت تا مردم را طبق نگرش ائمه معصومین(ع) تربیت و فقه جعفری را اجرا کند.

8. شیخ جعفر کاشف الغطاء ولایت بر جامعه را حق خود میدانست و بر این اساس، مقام فرماندهی جنگ (ایران و روس) را در اختیار فتحعلی شاه قرار داد.
کشف الغطاء، ج 2، ص 394.

9. مولا احمد نراقی، ولایت فقیه را در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... مبسوطالید میدانست و حاکمیّتی غیر از حاکمیت فقیه در جامعه را به رسمیت نمیشناخت. وی ضمن برقراری رابطه نزدیک با فتحعلی شاه، سعی میکرد از او یک سلطان عادل بسازد؛ ولی هیچ گاه ولایت بالاستقلال وی را به رسمیّت نشناخت.

10. شیخ فضل الله نوری که «ولایت در زعامت سیاسی» را از آن فقیهان آل محمد(ص) میدانست همواره در مسائل سیاسی پیشگام بود. وی توانست حاکمیت احکام اسلامی را بر نظام حقوقی و سیاسی مملکت از طریق نظارت شرعی فقیهان تثبیت کند.

11. آیتالله بروجردی با تکیه بر ولایت فقیه تا آنجا که شرایط محیطی اجازه داد در مسائل سیاسی و اجتماعی مداخله کرده، جلوی بسیاری از انحرافات رژیم پهلوی را گرفت.


نتیجه:
از بررسی پیشینه تاریخی «ولایت فقیه» چند انگاره مشخص می شود:

یکم- اصل ولایت فقیه نه تنها به زمان غیبت کبرا ؛ بلکه به نزول وحی و زمان صدر اسلام و عصر حضور ائمه اطهار(ع) باز میگردد. بنابراین مسأله یاد شده، از لحاظ نظری و عملی، بسیار متقدم بر زمان وقوع انقلاب اسلامی است و در زمان ما در عرصه عمل، عینیت و تجلّی و جایگاه مناسب خویش را به دست آورده است.

دوّم- هر یک از صاحب نظران، بر اثر مهیا نبودن زمینه کامل، به عملی شدن ناقص ولایت فقیه بسنده میکردند. راز نزدیک شدن علمای تراز اول شیعه به دربار برخی از سلاطین را میتوان در راستای امید به تجلی عملی ولایت فقیه -هر چند در عرصه ای محدود ارزیابی کرد.

سوّم- آنچه امروزه به صورت یک نظریه، از سوی حضرت امام(ره) و بسیاری از فقهای بزرگوار ارائه شده و مبنای نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است؛ تطورات و ادوار مختلفی داشته است. این اندیشه در خط سیر تاریخی - تدریجی خود، مراحل تکوین و تکامل را پیموده است تا اینکه در قرون اخیر -به ویژه از قرن سیزدهم به بعد صورت توسعه یافته آن، به عنوان یک نظریه سیاسی کامل آشکار شده است.

برای آگاهی بیشتر رجوع کنید:
الف. جهان بزرگی، احمد، درآمدی بر تحول نظریه دولت در اسلام؛
ب. پیشینه و دلایل ولایت فقیه، امام خمینی و حکومت اسلامی؛
پ. جهان بزرگی، احمد، پیشینه تاریخی ولایت فقیه.

 مبحث بعدی در باب ولایت فقیه : 
آیا در روایات توصیه و سفارشی بوده است که در زمان غیبت کبری تشکیل حکومت اسلامی واجب است؟ آیا این روایات مستدل است؟



 
نویسنده: مهدی حامدی |  یکشنبه 87 فروردین 18  ساعت 11:7 صبح 
<      1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شکست اخلاق
و علی البرجام السلام!
نشان وابستگی..
جریان انحرافی
اهداف پنهان
تحریم صداقت..
صندوق ها شفاف اند؛ عینک مان را تمیز کنیم!
تحریم جدید..
شیطان بزرگ
اظهارات سخیف نجفقلی حبیبی درباره ی عاشورا
آقای هاشمی برایتان نگرانم..
سخنی از سر دلسوزی با جریان شیرازی ها
نکته ای در باب سبد کالا
رابطه با روسیه..
نکته ای در باب تسخیر لانه ی جاسوسی
[همه عناوین(166)]