سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قافله عشق - با ولایت
توانگرى و درویشى آنگاه آشکار شود که در قیامت عرضه بر کردگار شود . [نهج البلاغه]

قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا...
این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.
... و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ،
نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست
و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی
و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی
و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی
و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...
یاران! شتاب کنید ، قافله در راه است .
می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند .
آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است ، که او سرسلسله خیل پشیمانان است ،
و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است ، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان ، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند .
ای دل! تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟
داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند !
این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد ؟
راستی را که تحلیل وقایع تاریخ سخت دشوار است . سرّ دشواری کار ، در پیچیدگی های روح آدمی است .
وقتی که مه در عمق دره ها فرو می نشیند ، اگر چه تاریکی کامل نیست، اما آفتاب پنهان است و چشم انسان جز پیش پای خویش را نمی بیند .
اگر نباشد اینکه آفریدگار، ما را در کشاکش ابتلائات می آزماید ، عاداتمان را متبدّل می سازد و شیاطین پنهان در زوایای تاریک درون را در پیشگاه عقل رسوا می دارد، چه بسا که دراین غفلت پنهان همه عمر را سر می کردیم و حتی لحظه ای به خود نمی آمدیم .
آنچه حُر را در دستگاه بنی امیه نگه داشته ، غفلت است ...
غفلتی پنهان . شاید تعبیر « غفلت در غفلت » بهتر باشد ، چرا که تنها راه خروج از این چاهِ غفلت آن است که انسان نسبت به غفلت خویش تذکر پیدا کند .
هر انسانی را لیله القدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب می شود
و حُر رانیز شب قدری اینچنین پیش آمد ... «عمربن سعد » را نیز ...
من و تو را هم پیش خواهد آمد .
اگر باب یا لیتنی کنت معکم هنوز گشوده است،
چرا آن باب دیگر باز نباشد که : لعن الله امه سمعت بذلک فرضیت به ؟ 



 
نویسنده: مهدی حامدی |  یکشنبه 88 دی 6  ساعت 12:1 عصر 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شکست اخلاق
و علی البرجام السلام!
نشان وابستگی..
جریان انحرافی
اهداف پنهان
تحریم صداقت..
صندوق ها شفاف اند؛ عینک مان را تمیز کنیم!
تحریم جدید..
شیطان بزرگ
اظهارات سخیف نجفقلی حبیبی درباره ی عاشورا
آقای هاشمی برایتان نگرانم..
سخنی از سر دلسوزی با جریان شیرازی ها
نکته ای در باب سبد کالا
رابطه با روسیه..
نکته ای در باب تسخیر لانه ی جاسوسی
[همه عناوین(166)]