سلام بر دوستان. چه حزب اللهي، چه سبز! ما همه انسان هستيم و از يک وطن. اميدوارم که در گفته هايمان، اگر به خدا اعتقاد نداريم لا اقل از عقل سليم انساني استفاده کنيم و به هموطن بودن يکديگر احترام بگذاريم. من تازه امشب با بلاگ اين دوست محترم آشنا شده ام. خواندن بعضي پست هاي قبلي که توسط بعضي سبزنماها نوشته شده و به اين دوستمان و امثالهم و مقدساتشان فقط فحش داده اند، عرق شرم بر پيشاني من نشاند. ما ايراني ها بايد قبل از هر چيز به ادب و جوانمردي و متانت در رفتار و گفتار مشهور باشيم تا به کينه توزي و خشونت و ناسزا گفتن به کساني که به خاطر عقيد? الهيشان، محکم بر موضعشان ايستاده اند، گرچه اين کار از نظر بعضي از ما ديکتاتوري باشد ولي من اين ايمان محکمشان را ستايش مي کنم و سعي مي کنم اگر اشکالي هم دارند را با استدلال بهشان بفهمانم. در هر حال، اجازه بدهيد در مورد بعضي از نکات گفته شده توسط بعضي از دوستان که اسمشان مهم نيست مطالبي را بگويم:
من نفهميدم مخالفت بعضي از دوستان با ولايت فقيه به چه خاطر است؟ خود سران واقعي جنبش سبز هم (بگذريم از چندتا خارج نشين که نفسشان از جاي گرم در مي آيد و معلوم نيست خرج زندگي و فعاليتشان را از کجا در مي آورند) اعتراضي به تئوري ولايت فقيه ندارند. شايد در مصداقش يا بعضي جزئياتش اختلاف داشته باشند. پس چرا ريش? تئوريي را که آن چنان نيرويي در ملت ما ايجاد کرد که با آن توانست ديکتاتوري آمريکايي پهلوي را از اين کشور بيرون کند بزنيم. مگر اينکه مخالف محترم، از ولايت فقيه به اين خاطر ناراحت باشد که شاه و آمريکا و اسرائيلي ها و ساير گروه ها و فرقه هاي وابسته شان را از ايران بيرون کرده که در اين صورت بايد بحث را به فاز ديگري منتقل کرد.