• وبلاگ : با ولايت
  • يادداشت : ولايت فقيه و تغيير خواست مردم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رضا 

    و صد البته دين از سياست جدا نيست...و نبايد باشد...به اين معني كه دين بايد در امور جامعه حضور داشته باشد و نقض دين و احكام دين در جامعه به منزله ي ورود به حاكميت طاغوت است.بنده اگر ملاكم سكولاريسم غرب و ترك دين از صحنه ي جامعه بود،وجوب ايراد قوانين اسلامي و اجرايش را در جامعه عنوان نمي كردم.در ضمن بنده در مورد تخصص واقعي فقها صحبت كردم و به كسي توهين نكردم.

    واقعيت موجود اين است كه در دين،قوانين اخلاقي وجود دارد.در تمام حوزه هاي اقتصاد،اجتماع و سياست و مديريت،دين داراي قواعد اخلاقي در همان حوزه هست.كما اينكه در علم و رفتار اجتماعي نيز اخلاق حاكم است و اخلاق متكي به دين و احكام الهي هست و بدون دين التزام به اخلاق انساني و وجدان بي دليل است.ولي وجود قوانين اخلاقي و وجوب اجراي آن در جامعه ي مسلمان،دليل برداشتن ايدئولوي در اسلام نيست.بنده مي گويم اسلام فاقد ايدئولوژي است!به چه اعتبار اين حرف را مي زنم؟به اعتبار اينكه اسلام شاخصه هاي يك دين و تمدن را دارد و نه يك ايدئولوژي...ايدئولوژي ها مي توانند از دين نشات بگيرند ولي دين نمي تواند از ايدئولوژي نشات بگيرد.ايدئولوژي امري تمام بشري و برنامه اي روزمره است.مانند اينكه بنده براي اقتصاد خانواده ام برنامه ريزي بكنم تا مقداري پول بدست بياوردم.اسلام به اينكه شما با چه روشي بدست مي آوريد و چه متدي را استفاده مي كنيد كاري ندارد.شما در انتخاب روش(با توجه به منابع و شرايط زمانه و...)قدرت مانور داريد.ولي درعوض بايد كسب مشروع داشته باشيد و اخلاق اقتصادي مورد نظر اسلام كه شامل چندين قانون مخصوص به خود است را رعايت كنيد.اگر اسلام داراي ايدئولوژي (به معناي متد مخصوص به روز براي هدايت و مديريت امور ديواني و سياسي و اقتصادي و اجتماعي)بود،ما مي توانستيم بگوييم كه مي توان مدل اقتصادي امام علي را در كوفه،مدل اقتصادي خود قرار دهيم كه اين عين تحجر و ناپختگي است و حتي با آموزه هاي اصيل دين هم سنخيتي ندارد.ولي شما بايد اصولي كه در قرآن و سنت آمده را رعايت كنيد،از قبيل تطابق دادن قوانين قضايي با اسلام و اسلامي بودن اقتصاد و بانكداري بدون ربا و توليد خام كه همه ي اينها باعث فراخ تر شدن زندگي بشر مي شود.ولي ايده هاي برنامه ريزي و ايدئولوژي هدايت جامعه قطعا بايد بوسيله ي عقل بشري و با توجه به منابع و شرايط زماني و مكاني مخصوص به خود طرح ريزي شود و شما نمي توانيد در متون ديني هيچ چيزي را ناقض اين مسئله پيدا كنيد و اصل مراجعه به متخصص را رد كنيد و افرادي كه داراي تخصص در امور ديني هستند را حاكم بر امور كنيد.خلاصه اين كه دين براي جامعه برنامه دارد يا ندارد فرق دارد با اينكه بگوييم كه دين براي ما برنامه دارد،ولي برنامه اش در حوزه ي تخصصي خودش تعريف مي شود كه همان احكام و اخلاقيات است و اجراييات امور و برنامه ريزي مسائل روزمره توسط يك عالم دين باعث بروز مشكلاتي مي شود كه جامعه امروز به آن رسيده است.اگر اين طور نبود،ما در دانشگاهها جامعه شناس و اقتصاد دان و حقوق دان تربيت نمي كرديم.اين كه اين كلام را رد كنيم و دين را تا سطج مديريت نزول دهيم مانند آن است كه بگوييم كه روحاني محل كه حد شراب را 40 ضربه معين كرده است،خود بجاي محتسب حرفه اي حد بزند.

    بحث من كاملا منطقي و عقلاني است و شما نمي توانيد آنرا رد كنيد.

    پاسخ

    سلام/ دقيقا منظور شما رو متوجه نشدم ولي فکر ميکنم اينطور ميخواستيد بگيد که سرپرستي کشور اسلامي بايد بدست شخصي باشه که تخصص حقوقي و سياسي و اقتصادي و ... داره و در عين حال زير نظر علماي ديني ؛ درسته ؟ البته بحث شما خيلي هم منطقي نبود ! و براحتي قسمت زياد اون قابل رد کردنه ولي براي اينکه از بحث ولايت فقيه دور نشيم از اون ميگذريم. اگر برداشت بنده از متن شما درست بود بفرمائيد تا پاسخش را عرض کنم. يک سوال هم بنده ميپرسم :نيازمندي ها و شاخصه هاي يک ايدئولوژي خلاق و پويا که در دين نيست رو بگيد ؟ يک خواهش هم دارم که هرجا بحث تا به نتيجه نرسيد ، موضوع ديگه اي رو مطرح نکنيد.