یکی از شعارها و خواسته های سه گانه انقلاب ما مساله ی آزادی بوده است(استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی). آزادی یکی از مقوله هائی است که تغییر در نوع تعریف آن توسط حاکمان سرنوشت کشوری را عوض میکند و سوء استفاده و مغالطه در معنای آن خسارت جبران ناپذیری به بار خواهد آورد.
آزادی که در اسلام و تبع آن نظام اسلامی مطرح است به معنای آزادی از تعلقات و نفسانیات و رهائی از شیطان است. بقول بزرگ فیلسوف شهید سید مرتضی آوینی «آزادی مورد نظر انقلاب همان liberty نیست و با آزادی عبد که به "کمال انقطاع" می رسد نسبت دارد». آری! با این تعریف از آزادی نظام اسلامی موظف به کنترل و جهت دهی به رفتار امت اسلامی می باشد، با این تعریف لزوم اجرای حدود روشن میشود، با این تعریف لزوم امر به معروف و نهی از منکر بیش از پیش خودنمائی میکند... با این تعریف جامعه به سوی خدا سوق پیدا میکند..
وقتی در باب آزادی تعریف «کمال انقطاع الی الله» را پذیرفتیم ناچار باید اسباب و الزامات آن را هم در مدل حکومتی اسلامی وارد کنیم. لزوم مبارزه با منکرات اجتماعی جهت دور ساختن امت اسلامی از دلبستگی ها و رسیدن به خدا در اینجا نوعی لزوم به حساب می آید نه یک امر اختیاری.
با مقایسه ی این تعریف با تعریف غربی آزادی که همان رهائی از چه کنم چه نکنم است، ابهت و اوج نوانیت و منطق اسلامی برای هر آزاده ای قابل انکار نیست.
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است...
پینوشتـــ...
* موقع نوشتن یک متن احساس خستگی شدیدی پیدا میکنم. معمولا به نوشتن متن های طولانی و با مقدمه ی زیاد علاقه ای نداشتم؛ شاید یکی از دلایلش این باشه که خودم هم برای خوندن متن های طولانی با حواشی زیاد چندان رغبتی ندارم.
* به نظر من در مباحث اعتقادی از راه «برهان خلف» به نتایج خوبی میشه رسید. آزمایشش ضرری نداره!