عجب داستانی شد این مشائی. مثل خوره افتاده تو جون بچه حزب اللهی ها و اون ها هم با بیرحمی تمام افتادن به جونش. آخرش نفهمیدیم احمدی نژاد واسه چی اینقدر به مشائی اعتماد داره و آیا مساله ی غیر قابل مطرحی هست که نمیشه بیان شه یا نه. دیگه گندش حسابی در اومده . از اون طرف، حسابی چماق شده رو طیف ولائی و از این طرف هم چماق شده رو دولت. اونقدر مساله ی مشائی تابلو هست که برای کنار گذاشتنش نیاز به ارائه ی دلیل در اینجا نداشته باشم.
پس تا اینجا روشن شد که نظر من هم عدم صلاحیت مشائی در حضور در دولت دهم هست. اما فاتقوالله یا ایها المسلمون! کجای دین و سنت اومده که هر مدل انگی رو به کسی که ازش بدمون میاد بزنیم؟ آیا برای اثبات عدم صلاحیت مشائی باید تهمت های نابجا هم به او بست؟ از کجا او را متهم به یهودیت میکنید؟ از کجا متهم به قتل؟؟! و هزار و یک اتهام دیگر که حتی بدم میاد مطرحش کنم. کسی که دزدی کرده باید مجازاتی در حد همان دزدی بشه نه بالاتر. این کجا با ادعای عدالت طلبی سازگار است؟
از همه ی این ها بدتر انگ های ناروا به کسانی هست که از تهمت های بی منطق به مشائی دفاع میکنند.
مشائی مهره ی کوچیکیه که با اصرار شما مذهبی ها بزرگ شده، حالا هم چوبشو دارین میخورین.
هنوز وحدت بین قشر ولایی برقرار نیست چه برسه به وحدت مورد نظر ولی امر مسلمین. فاین تذهبون...
---------------------------------------------------------------------------------------------------
نظرم نسبت به بعضی قسمت های این یادداشت عوض شده است.
{90/3/7}