بسم رب مولانا صاحب العصر والزمان(عج)
بیا...
روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی اینقدر اسان نبود
صحبت از موسیقی عرفان نبود
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود
پشت پا بر دین زدن آزادگیست
حرف حق گفتن عقب افتادگیست
بی تو منکرها همه معروف شد
کینه توزی با دلی مکشوف شد
بی تو دلهامان به جان آمد بیا
کاردها بر استخوان آمد بیا
شهادت...
شاهدشهادت شهیدان نبوده ام
اما شاهد شهادت شاهدان شهیدانم
اما شاهد مرگ ارمانهای شهیدانم
اما شاهد کم رنگ شدن خون شهیدانم
اما شاهد پاگذاشتن بر آرمانهای شهیدانم
مناجات...
آقاجونم ارباب مظلوم و غریبم ای یوسف زهرا(س) بیا
که دیگه دل از غمت به تنگ آمده
دیگه تحمل فراق ودیدن این همه ... برایمان سخت است
بیا ارباب جان بیا
که مادران ... فرزندان ... همسران ... شهدا چشم انتظار آمدنت هستند
بیا که دیگر از یاد و نام شهدا از آن همه ایثار و فداکاری از آن همه عشق و ارادتها چیزی نمانده
بیا مولا جان
بیا که نائبت این رهبر حسینی عزیز ما امام خامنه ای غریب و تنها هستش
بیا که به واقع دیگر ... شهدا شهدا شهدا ...فراموش ... شدگانی شده اند و فقط قابی از آنها ساخته اند برای خود و منافعشان
بیا...
بیا...
بیا...
برگرفته از وبلاگ http://dokhtarshahid.blogfa.com/ با اندکی دخل و تصرف !