سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در حاشیه ! - با ولایت
دلها را روى آوردن و روى برگرداندنى است اگر دل روى آرد آن را به مستحبات وادارید ، و اگر روى برگرداند ، بر انجام واجبهاش بسنده دارید . [نهج البلاغه]


مدتیه که حس می کنم دیگه حرف خاصی برای گفتن ندارم. نمی دونم از روزمرگیه یا از ناامیدی از تاثیر حرف ها و کارهام. به قول بعضی ها باید طرحی نو در انداخت..

زندگی مثل بازی شطرنج می مونه؛ اگر یک مهره را اشتباه بگذاری جریان بازی عوض میشه و احیانا اگر مدیریت بحران بلد نباشی شاید منجر به باخت بشه! بدترین حالت اینه که آدم ندونه که کدوم مهره رو اشتباه گذاشته. که این شاید همان جهل مرکب باشد.. 

به هر حال سکوت را از زدن حرف های تکراری و بی ارزش و حتی از کپی کردن، باارزش تر می دانم. و برای سکوتم احترام قائلم. خدا رو چه دیدی! شاید این سکوت آرامش قبل از طوفان باشد!

 


پی نوشت:
- اگر خدا بخواهد در پی راه اندازی یک پروژه ی بزرگ فرهنگی هستیم. دعا بفرمائید!
- خودم هم نفهمیدم این نوع نوشتنم عامیانه ست یا کتابی! جور دیگه بلد نیستم.. معاف بفرمائید!



 
نویسنده: مهدی حامدی |  سه شنبه 91 خرداد 23  ساعت 6:29 عصر 

این اواخر توفیق اجباری شد تا کتاب "بندگی، راز آفرینش" شهید دستغیب را بخونم. تاریخ نشر کتاب مال اوائل انقلاب بود و کتاب در حال انهدام! بطوری که باید با احتیاط ورق میزدی تا پاره نشه. موضوع کتاب در باب شرح خطبه ی فدکیه ی حضرت فاطمه سلام الله علیها بود؛ اما در عین حال یک درس اخلاق واقعا حسابی بود. اولین بار بود که کتابی از آیت الله دستغیب می خوندم. شیفته ی نوع نگاه ایشان به مباحث اعتقادی و اخلاقی شدم. کسانی که این کتاب را خوانده اند احتمالا این عرض بنده را تصدیق می کنند که ایشان عمیق ترین مباحث اخلاقی را در زیباترین بیان ممکن مطرح کردند. غرض این که اگر جائی این کتاب را دیدین حتما بگیرین و بخونین؛ ضرر نمی کنین!

یک نمونه از نوع نگاه زیبای ایشان را در اینجا می آورم، شاید که ترغیب شدید و کل کتاب را خواندید!



دزدی انواع و اقسام متفاوتی دارد؛ آیت الله دستغیب در این باره می نویسد:

آن لحظه ای که چشم به بیگانه دوختی، دزدی! اذن صاحب و مالک فقط در مباحات است. هر نوع گناهی، خیانتی، جنایتی که از بشر سر می زند بداند در آن حال از صراط عبودیت به قعر جهل و بدبختی افتاده و از مسیر غرض از ایجاد بازمانده!

پی نوشت:
- مدتی بنا به دلایلی در دسترس نبودم، ظاهرا این مدت که نبودم اتفاقات جالبی افتاده. امروز داشتم سایت آقا را نگاه می کردم چشمم به حکم انتصاب اعضای جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام افتاد. این قسمتش توجهمو جلب کرد:
"ضمن تشکر از همه‌ی آقایان اعضای محترم، ریاست و دبیرخانه مجمع، برای دوره‌ی پنج ساله‌ی جدید شخصیت‌های حقوقی و حقیقی نامبرده در زیر را با ریاست جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای هاشمی رفسنجانی تعیین می‌کنم". +
بله درسته، حجت‌الاسلام والمسلمین آقای هاشمی رفسنجانی نه حضرت آیت الله! که البته این لقب هم کمال لطف حضرت آقا را نشان می دهد. زیرا کسی که در برابر ولی زمان، تواضع نمی کند، حجت کفار است نه مسلمانان.



 
نویسنده: مهدی حامدی |  سه شنبه 91 فروردین 22  ساعت 12:27 عصر 

خــاک ســر کــوی تــو زنــده کــنــد مــرده را... یــا حــســیــن..

محرم



 
نویسنده: مهدی حامدی |  سه شنبه 90 آذر 8  ساعت 12:12 صبح 

مد لباس

-طراح! یک طراح گرافیک میخوایم! یک طراح سایت حرفه ای میخوایم! زود باش سوژه داره از دست میره.. 
-خب چی شده؟
-بابا رو موضوع حجاب داریم کار میکنیم. میخوایم یه کار فرهنگی کنیم! 
-خب چیکارا میخواین بکنین؟
-سایت، جزوه، نشریه، همایش و ...
-ایولا! کار کنین! اما...
-اما چی؟
 -اما تا کی باید این همه جینگولک بازی درآورد تا مثلا یکی جذب مطالب شما بشه و بخواد از مطالب شما بخونه. بعدش آیا قبول کنه آیا نکنه.
-منظورت چیه؟
-منظورم این نیست که  کار شما درست نیست، اتفاقا خیلی خوبه، باید به شیوه های گوناگون برای مردم درستی و حقانیت تعالیم اسلامی رو جا انداخت.
-پس چی میگی تو!
-من دارم به اون طرف قضیه نگاه میکنم. تا کی باید ملت هی فکرشون به چشمشون باشه. تا کی باید جذابیت درست کنی تا بخونن تا فکر کنن. تا..
-بسه فهمیدم.. بنظر تو باید چیکار کنیم؟
-شما کاری که میکنین درسته. بنظر من علاوه بر این کارا باید کاری کرد که عقل هم یه نقشی در این میون داشته باشه! کسی که مثلا بی حجابه و میبینه یه عده ای با مدل زندگیش مخالفت میکنن چرا نباید حداقل براش سوال بشه که چرا اینا با من مخالفن. و بیاد نظرات اونا رو هم بخونه. چرا کسی که با ولایت فقیه مخالفت میکنه یک بار به خودش نمیگه کتاب ولایت فقیه امام خمینی رو بخونم ببینم استدلال این چی بوده، حتی به عنوان دشمن! وقتی این عقل محوری حداقلی جا بیفته دیگه چه نیازی داره که تو زور بزنی که مطالبتو جذاب کنی! وقتی طرف با یه محصول فرهنگی خوشگل جذب تو بشه با یه محصول ضدفرهنگی خوشگل تر جذب اون طرف میشه. کار اصلی رو باید رواج داد. باید کاری کرد که به فکرها تلنگر بخوره نه اینکه مخاطب در یک فضای متوهم از موضوعی استقبال کنه. اینطوری خودش میاد دنبال محصولات شما. قبول داری؟
-آره! ولی برای اینکه این موضوعو جا بندازیم باید چیکار کنیم؟
-برین همون جینگولک بازیا رو در بیارینپوزخند
- زهر مار

اولتیماتوم:
این که این چند روزه تو رسانه ها می بینین فلان بسیجی مضروب شد یا فلان بسیجی رو کشتند، یک هدف رو بیشتر دنبال نمیکنه؛ ترساندن نیروهای ارزشی از امر به معروف و نهی از منکر.  با توجه به حماقت و یا خیانت مسئولین ذیربط، بزودی طرح ایذائی مقابله به مثل را ارئه خواهیم داد. دوران تحمل مظلومیت بسیج به پایان رسیده است.



 
نویسنده: مهدی حامدی |  جمعه 90 تیر 31  ساعت 12:19 عصر 

ما وارث انبیا هستیم
و غایات الهی آفرینش انسان در وجود ماست که معنا می یابد
ما از مرگ نمیترسیم که مرگ ما شهادت است
و شهادت حیات عندالرب...
عقل های محجوب و آینه های غیراندود فطرت بشر غربی چگونه خواهند توانست که معنای حیات عندالرب را دریابد؟
حیات عندالرب نقطه ی پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نمیتوان یافت.
ای وجدان های نیم خفته چشم بیداری بگشائید
و ای بیداران گوش فرا دهید
مائیم که بار تاریخ را بر دوش گرفته ایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم
خون سرخ ما فلقیست که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است
یا فالق الاصباح! ما را در راهی که اینچنین عاشقانه در پیش گرفته ایم یاری فرما...



 
نویسنده: مهدی حامدی |  دوشنبه 88 بهمن 26  ساعت 4:50 عصر 
گفت و شنود امروز کیهان خیلی باحال بود :
گفت: در دانشگاه... برای دعوت از نامزد اصلاح طلبان 400 امضا جمع کرده اند.
گفتم: ولی دانشگاه... بیش از 9000 دانشجو دارد.
گفت: پس خبر نداری! تازه معلوم شده موقع گرفتن امضا از این 400 نفر به آنها گفته اند می خواهیم از آقای... برای سخنرانی در این دانشگاه دعوت کنیم، اگر موافق هستید این ورقه را امضاء کنید!
گفتم: عجب کلکی زده اند!
گفت: حالا تعداد زیادی از آن 400 نفر به این کلک ناجوانمردانه اعتراض کرده و می گویند ما می خواستیم از آقای... درباره هشت سال مسئولیتی که داشت سؤال کنیم، چرا امضای ما را به حساب دعوت از ایشان برای کاندیداتوری گذاشته اید؟!
گفتم: چه عرض کنم؟!... آموزگاری سر کلاس از دانش آموزان پرسید؛ در جمله «دانش آموزان این کلاس با میل خود مشق می نویسند» کلمه «میل» چه نوع کلمه ای است؟ و دانش آموزی گفت ؛ آقا اجازه، حرف اضافه!


 
نویسنده: مهدی حامدی |  چهارشنبه 87 آذر 20  ساعت 8:15 عصر 

بسم رب الشهدا
اخیرا یک کار جالبی داره گسترش پیدا میکنه و یا به نوعی جا می افته که به نظرم من خیلی مهم و مورد نیازه . مناظره هایی که افراد سیاسی ، مذهبی با وجهه های پرطرفدار با هم انجام میدن. یکی از پرطرفدارترین مناظره هایی که چند وقت اخیر برگزار شده مناظره‏ی آیت الله قزوینی(عالم شیعه) و مولوی عبدالمجید مرادزهی(عالم سنی) بوده که از شبکه ی سلام بطور زنده پخش شد. از مناظره های سیاسی هم میشه مناظره‏ی آقایان روانبخش و تاجزاده و آقایان رسایی و ابطحی رو نام برد.
در لزوم این مناظره ها فکر نمیکنم کسی بتونه خدشه ای وارد کنه ولی در نحوه ی اجرای آن حرف های زیادی هست . هنوز در روند برگزاری جلسات به یک نظام ساده و جامع برای اجرای جلسات دست پیدا نکردند بصورتی که سخنان هر دو طرف مناظره بدون جواب نمونه . تبلیغات برای این مناظره ها هم معمولا کمرنگ یا محدود به همان محدوده ی محل مناظره هست . جو مناظرات معمولا حالت احساسی به خودش میگیره و اون هم به نظرم از تعصب بدون تفکر روی افراد ، جناح یا تفکری خاص بوجود میاد.
فرهنگ سازی برای ایجاد جو اجتماعی سالم که مناظره به خوبی صورت بگیره واقعا مورد نیازه .
یکی از کارهایی که فکر میکنم روش زیاد کار نشده پرورش «جنبه‏ی حق پذیری» در افراده . بطوری که اصل بر حق باشه نه جناح و گروه و افراد . و در برابر حرف حق موضع گیری نشه اگرچه از دهان مخالف دربیاد.
سخن بسیار است و زمان اندک !

پینوشت : مثلا خیر سرم میخواستم در مورد مناظره رسایی و ابطحی و نتیجه ی اون مطلب بنویسم !



 
نویسنده: مهدی حامدی |  پنج شنبه 87 آذر 14  ساعت 3:50 عصر 
   1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شکست اخلاق
و علی البرجام السلام!
نشان وابستگی..
جریان انحرافی
اهداف پنهان
تحریم صداقت..
صندوق ها شفاف اند؛ عینک مان را تمیز کنیم!
تحریم جدید..
شیطان بزرگ
اظهارات سخیف نجفقلی حبیبی درباره ی عاشورا
آقای هاشمی برایتان نگرانم..
سخنی از سر دلسوزی با جریان شیرازی ها
نکته ای در باب سبد کالا
رابطه با روسیه..
نکته ای در باب تسخیر لانه ی جاسوسی
[همه عناوین(166)]